به گزارش خبرنگار مهر در مشهد، یکی از روزهای تابستان طی دعوتی که از سوی اداره کل زندان ها از خبرنگاران شده بود قرار شد تعدادی از نمایندگان رسانه های گروهی از زندان شهرستان قوچان بازدید کنند.
حدود 20 نفر از خبرنگاران استان به همراه مسئول روابط عمومی اداره کل زندان ها و مسئولان اداره با ما همراه شدند البته به زندان قوچان که رسیدیم چند نفر دیگر از مسئولان نیز در آنجا حضور داشتند و با ما همراه شدند. بعد از بیش از 2 ساعت حرکت در جاده پر خطر مشهد - قوچان اتوبوس جلوی در زندان مرکزی شهرستان قوچان توقف می کند و خبرنگاران با راهنمایی مسئولان زندان وارد ندامتگاه زندانیان می شوند.
در ابتدای ورود و قبل از بازدید در جلسه ای حدودا 20 دقیقه ای علی مرتضوی رئیس زندان شهرستان قوچان در نشست خبری در جمع خبرنگاران به آنها خوش آمد می گوید و تعداد زندانیان این زندان را 700 نفر عنوان می کند.
وی در این نشست گفت: بیش از 50 درصد از مددجویان این زندان در بنگاه های تعاون مشغول به کار هستند که حدود 70 درصد درآمد آنها برای خانواده شان ارسال و 20 درصد نیز در هنگام آزادی به خود آنها پرداخت می شود.
بعد از آن، خبرنگاران کم کم آماده می شوند تا از بندهای مختلف زندان بازدید کنند.
فضای داخل سالن بسیار تمیز و بهداشتی به نظر می رسد و در انتهای راهرو برای زندانیان یک غذاخوری مناسب با میز و صندلی تعبیه شده است تختخوابها تمیز و مرتب هستند و ملحفه و لباس مددجویان زندان تمیز است حمام و سرویس بهداشتی هم کاملا تمیز است و از نظر بهداشتی مشکل خاصی به چشم نمی خورد.
به گفته مسئولان زندان در این بند مخصوص قاچاقچیان مواد مخدر و افراد محکوم به قتل است و مددجویان این بند همگی یا به حبس ابد محکوم شده اند یا به اعدام.
با شنیدن اعدام دلم بدجوری به شور می افتد. ضربان قلبم تندتر می شود و احساس بدی به من دست می دهد اما سعی می کنم خونسردی خودم را حفظ کنم در این بند هم جوان دیده می شود و هم افراد مسن و میانسال. برخی ها تازه پشت لبشان سبز شده و بعضی ها نیز موی سر و صورتشان رو به سفیدی رفته است.
اینجا آدم احساس دلتنگی می کند با دیدن چهره هایی که یا باید تا ابد در زندان بمانند یا اینکه چند روز دیگر قبل از طلوع آفتاب به چوبه دار سلام کنند، دلم می گیرد خونسرد شدن حالا کمی سخت به نظر می رسد و کار مشکلی شده است.
بند عمومی
خوشبختانه از این بند خارج می شویم و بعد از بازدید از بوفه، مرکز سمعی بصری و حیاط هواخوری بند وارد بند دیگری می شویم اینجا اگرچه چهرها غمگین است اما امید را می توان در چهره های بیشتر افراد دید.
اینجا بند عمومی است جرم این مددجویان، سرقت، خرده فروشی مواد مخدر، نزاع، درگیری و ... است روی ساعد یکی از زندانیها که نیم آستین دارد حک شده "آن یاندم" یعنی "سوختم مادر" و اینجا سراسر حرف از سوختن و ساختن است.
در هنگام بازدید از این بند پیرمرد مو سپیدی توجه مرا به خود جلب می کند، سبیل پرپشتی دارد و موهای جلوی سرش کاملا ریخته است ریشش را از ته تراشیده و یک شلوار کردی گشاد به پا کرده است.
وقتی از او می پرسم به چه جرمی در زندان هستی آه بلندی می کشد و می گوید سرقت. انگار منتظر چنین سئوالی بود شروع می کند به حرف زدن و می گوید: به جرم سرقت کارت سوخت دستگیر شدم الان نزدیک سه ماه است که در زندان هستم و باید سه ماه دیگر هم بکشم.
انجمن معتادان گمنام
اعلام می کنند باید به بخش دیگری برویم در قسمت دیگری از زندان در محل نمازخانه یکی از بندها تعدادی از مددجویانی که سابقه اعتیاد نیز دارند انجمنی با نام انجمن معتادان گمنام تشکیل داده اند انجمنی که با روشهای جالب توجه از جمله اهتمام زندانیان به نماز و راز و نیاز با خداوند متعال قصد ترک دادن زندانیان از اعتیاد دارند.
بر اساس آماری که اعلام می کنند گویا تاکنون موفق بوده اند و در تیرماه امسال همزمان با هفته قوه قضائیه جشن پاکی دو تن از زندانیان معتاد را گرفته اند.
کلاس قرآن
در محل نمازخانه یکی از بندهای دیگر زندان کلاس آموزش قرآن برگزار شده و تعدادی از زندانیان مشغول قرائت قرآن هستند.
دایره وار کنار هم نشسته و در حال تلاوت قرآن کریم هستند صوت زیبای قرآن کریم در فضای نمازخانه پیچیده است و مرتضوی رئیس زندان قوچان درباره کلاسهای آموزش قرآن و برپایی نماز جماعت در این زندان توضیحاتی را برای خبرنگاران می دهد.
بند نسوان
وارد بند نسوان که می شویم فضا تغییر می کند اینجا حدود 30 زن با جرایم مختلف در زندان حضور دارند خانم های خبرنگار اول وارد می شوند و پشت سر آن ها یا الله یا الله می گوییم و وارد بند می شویم زنها چادرهایشان را سرشان می کنند توی هر اتاق پنج تا شش نفر حضور دارند و هر کدام یک اتهام خاصی دارند.
در حال بازدید از بند نسوان در آخرین اتاق چشمم به یک کودک پسر می افتد با دیدن این کودک در زندان بسیار تعجب می کنم و وقتی علت را جویا می شوم یکی از مسئولان زندان می گوید: چون مادرش در این زندان است کودک زیر دو سال می تواند همراه مادرش باشد بعد از آن اگر خانواده ای داشت مثلا پدر و یا پدربزرگ و مادر بزرگی داشت به آنها تحویل داده می شود اما اگر خانواده ای نداشت و یا خانواده صلاحیت نگهداری از کودک را نداشته باشند او را به بهزیستی تحویل می دهیم.
سجاد چادر مادرش را سفت گرفته است و به من زل زده است او نمی داند چرا اینجاست او نمی داند تا کی اینجاست او حتی نمی داند پدرش کجاست و چند روز است او را ندیده است.
سجاد در کوچه نیست که با بقیه بچه ها بازی کند او باید مانند مادرش و شاید هم مثل پدرش روزها را در زندان به شب برساند سجاد هنوز به من نگاه می کند او حتی نمی داند خبرنگاری چیه؟ زندان چه جور جایی است و حبس ابد به چه معناست او نمی داند اعدام چه رنگی است؟
بازدید تمام می شود بیش از دو ساعت از بندهای مختلف زندان بازدید کردیم خبرنگاران امروز چیزهایی دیدند که کمتر دیده بودند بچه ها حال و هوای دیگری دارند همه در فکر هستند به فکر افرادی که تربیت نادرست، فقر اجتماعی، سرکشی و ... آنها را به پشت میله های زندان می فرستد. اتوبوس که راه می افتد پشتی صندلی را پایین می کشم، پرده کنار شیشه را می کشم و چشمهایم را می بندم چشمهای سجاد هنوز پیش رویم است.
...........................................
مهدی ارجمند
نظر شما